عصبروانکاوی چیست؟ | دپارتمان آموزش عصبروانکاوی مانوشان
عصبروانکاوی چیست؟ | دپارتمان آموزش عصبروانکاوی مانوشان
مغز انسان شبکهای عظیم از میلیاردها نورون است که با پیامهای الکتروشیمیایی با هم ارتباط دارند.
بخشهای مختلف مغز شامل:
«ذهن» محصول همکاری این بخشهاست. وقتی قشر پیشپیشانی بهخوبی کار کند، احساس آرامش و تمرکز داریم؛ اما در زمان استرس و اضطراب، آمیگدالا فعال میشود و تمرکز و حافظه افت میکند (دوانلو، ۲۰۱۸).
هیجانات مختلف، بخشهای متفاوتی از مغز را فعال میکنند و شناخت این ارتباط برای عصبروانکاوی و روانپویشی کوتاهمدت اهمیت زیادی دارد.
خشم (Anger): خشم باعث فعال شدن آمیگدالا و هیپوتالاموس میشود و منجر به افزایش ضربان قلب و فشار خون میگردد. این واکنشها مربوط به پاسخهای فوری به تهدید هستند و نقش حیاتی در رفتارهای دفاعی و بقا دارند.
عذاب وجدان / شرم (Guilt/Shame): تجربه عذاب وجدان با فعالیت قشر پیشپیشانی داخلی و کمربندی قدامی مرتبط است. این نواحی مغزی در پردازش خودآگاهی و ارزیابی رفتارها نقش دارند و تفاوت انسان با حیوانات در همین نواحی مشخص میشود؛ حیوانات ممکن است خشم و ترس را تجربه کنند، اما خودآگاهی و عذاب وجدان ندارند (Damasio, 2018؛ سابینی، ۱۴۰۰).
غم (Sadness): غم با کاهش فعالیت در قشر پیشپیشانی و افزایش فعالیت در نواحی زیرقشری مانند subgenual cingulate area همراه است. این نواحی در تنظیم خلق و خو و پردازش احساسات منفی و افسردگی نقش دارند.
اضطراب (Anxiety): اضطراب با فعال شدن آمیگدالا، هیپوتالاموس و ساقه مغز مرتبط است که پاسخهای فیزیولوژیک استرس را کنترل میکنند و در رفتارهای مقابلهای نقش دارند.
احساس جنسی (Sexual Arousal): احساس جنسی توسط نواحی زیرقشری مانند هیپوتالاموس و ساقه مغز و همچنین سیستمهای دوپامینرژیک و سروتونرژیک تنظیم میشود و با پردازش هیجانات و انگیزش مرتبط است.
عصبروانکاوی (Neuropsychoanalysis) رشتهای بینرشتهای است که هدفش پیوند نظریهها و فنون روانتحلیلی با دادههای نوروساینس است تا فهمی یکپارچه از «ذهنِ مبتنی بر مغز» بهدست آید. در این چارچوب، هیجانها و انگیزهها بهمثابه سیستمهای زیستی بنیادین قلمداد میشوند و مفاهیمی چون ناخودآگاه و تعارضها با سازوکارهای عصبشناختی (لیمبیک، قشر پیشپیشانی و هیپوکامپ) منطبق میشوند.
مداخلات بالینی مبتنی بر پردازش هیجان و رابطه درمانگر – مراجع، باعث کاهش فعالیت آمیگدالا، افزایش تنظیمپذیری قشر پیشپیشانی و تقویت ارتباط عملکردی هیپوکامپ - پریفرونتال میشوند. تغییراتی که با بهبود تنظیم هیجان، کاهش اضطراب و تثبیت حافظه همراهاند.
عصبروانکاوی در اوایل دهه ۲۰۰۰ توسط Mark Solms پایهگذاری شد تا پلی میان روانکاوی کلاسیک و علوم عصبی ایجاد کند. این شاخه سعی دارد فرآیندهای ناخودآگاه و هیجانی را با دادههای تجربی مغز پیوند دهد و درک بهتری از ذهن انسان ارائه کند.
در عصبروانکاوی، مفاهیمی مانند ناخودآگاه، تعارضهای درونی و هیجانهای بنیادین با مدارهای مغزی مانند آمیگدالا، هیپوکامپ و قشر پیشپیشانی مرتبط میشوند. این ارتباط باعث میشود درمانگر اثرات رواندرمانی را در سطح مغز مشاهده و مسیرهای عصبی را بازسازی کند.
یافتههای عصبروانکاوی به درمانگران کمک میکند مداخلات دقیقتری برای اضطراب، افسردگی و PTSD طراحی کنند. ترکیب گفتوگوهای درمانی با دانش نوروساینس باعث افزایش اثر بخشی روانپویشی کوتاهمدت (STPP) میشود.
تحقیقات تصویربرداری نشان دادهاند که درمان مبتنی بر عصبروانکاوی باعث کاهش فعالیت آمیگدالا، افزایش تنظیمپذیری قشر پیشپیشانی و تقویت ارتباط هیپوکامپ-قشر پیشپیشانی میشود؛ تغییراتی که با بهبود حافظه، تمرکز و تنظیم هیجانات همراهاند.
عصبروانکاوی تنها محدود به درمان بالینی نیست؛ سبک زندگی سالم، تغذیه مناسب، ورزش منظم و خواب کافی میتواند اثرات درمان را تقویت کرده و بازسازی مسیرهای عصبی را تسهیل نماید.
دپارتمان عصبروانکاوی مانوشان با مدیریت دکتر غلامرضا بندلی، متخصص علوم اعصاب شناختی تأسیس شد تا پلی بین روانپویشی کوتاهمدت، عصبروانکاوی و نوروساینس ایجاد کند و اثربخشی درمانهای روانپویشی را در سطح علمی و بالینی افزایش دهد. هدف اصلی این دپارتمان، آموزش و پژوهش در حوزه بهبود عملکرد ذهن و مغز و ارتقای کیفیت درمان است، بهگونهای که دانشجویان و درمانگران بتوانند همزمان با یادگیری اصول روانپویشی، درک علمی از تغییرات عصبی و ساختار مغز در طول درمان داشته باشند. آموزش در این دپارتمان به صورت ترمیک و آکادمیک ارائه میشود و دانشجویان از آموزشهای نظری و عملی بهرهمند میشوند. علاوه بر فعالیتهای آموزشی، پژوهشهای کاربردی و علمی نیز تحت نظر دکتر بندلی و دکتر داود معنویپور انجام میگیرد تا ارتباط بین یافتههای نوروساینس، عصبروانکاوی و روانپویشی به شکل عملی و مستند قابل بررسی و توسعه باشد.
برای مطالعه عملکرد مغز و ارتباط آن با روانپویشی کوتاهمدت، محققان و درمانگران از دستگاههای پیشرفته نوروساینس استفاده میکنند:
این دستگاه با استفاده از میدان مغناطیسی و امواج رادیویی، فعالیت مناطق مختلف مغز را در زمان واقعی اندازهگیری میکند. fMRI تغییرات جریان خون در مغز را ثبت میکند و نشان میدهد که هنگام پردازش هیجانات، تصمیمگیری یا خاطرات گذشته کدام بخشها فعال میشوند. این ابزار به پژوهشگران و درمانگران امکان میدهد تاثیر رواندرمانی بر ساختار و عملکرد مغز را مشاهده کنند.
EEG فعالیت الکتریکی مغز را از طریق الکترودهای قرار گرفته روی پوست سر ثبت میکند. این روش سرعت بسیار بالایی دارد و میتواند تغییرات لحظهای فعالیت مغزی را دنبال کند. EEG برای بررسی موجهای مغزی مرتبط با تمرکز، خواب، اضطراب و هیجانات به کار میرود و اطلاعات دقیق از ریتمهای عصبی در اختیار میگذارد.
در این روش، اطلاعات EEG یا fMRI به کاربر بازخورد داده میشود تا بتواند فعالیت مغزی خود را تنظیم کند. این ابزار در درمان اضطراب، افسردگی و اختلالات توجه و تمرکز کاربرد دارد و نشان داده است که میتوان با تمرین و بازخورد، مسیرهای عصبی را تغییر داد.
با ترکیب EEG و fMRI، میتوان هم زمانبندی دقیق فعالیت عصبی را ثبت کرد و هم مکان دقیق فعال شدن بخشهای مغز را شناسایی نمود. این ترکیب به پژوهشگران و درمانگران کمک میکند اثر مداخلات روانپویشی و عصبروانکاوی بر مغز را با دقت بسیار بالا بررسی کنند.
مطالعه بیشتر:
نکته کاربردی: این ابزارها نه تنها در تحقیق و پژوهش کاربرد دارند، بلکه در تشخیص و درمان بالینی بیماریهایی مانند اضطراب، افسردگی، PTSD و اختلالات توجه و تمرکز نیز به کار میروند و امکان طراحی درمانهای هدفمند را فراهم میکنند.
روانپویشی کوتاهمدت بر شناخت تعارضهای ناهشیار، هیجانات بنیادین و الگوهای رفتاری تمرکز دارد و مراجع را در مسیر خودکاوی و تنظیم هیجانات هدایت میکند. اما ذهن ما و مغزمان دو بعد از یک سیستم واحد هستند: ذهن، تجربههای روانی و هیجانی را شکل میدهد و مغز، فعالیت عصبی و مسیرهای سیناپسی را تولید و پردازش میکند. عصبروانکاوی این پیوند را ملموس میکند و نشان میدهد که تغییرات روانی در ذهن با تغییرات قابل اندازهگیری در مغز همراه است.
با تلفیق دانش عصبروانکاوی، درمانگر میتواند مداخلات روانپویشی را بر اساس فعالیت عصبی واقعی مراجع تنظیم کند. این به کاهش اضطراب، افسردگی، اختلالات هیجانی و بهبود تمرکز و حافظه منجر میشود.
فناوریهای تصویربرداری مانند fMRI و EEG امکان مشاهده فعال شدن بخشهای مختلف مغز در لحظات پردازش هیجانات را میدهند. درمانگر با این دادهها میتواند ببیند کدام روشهای روانپویشی بیشترین اثر را دارند و مسیرهای عصبی مراجع را هدفمند تغییر دهد.
دانش عصبروانکاوی نشان میدهد که تغییرات سبک زندگی مثل ورزش، تغذیه مناسب، خواب کافی و کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی مسیرهای عصبی را تقویت میکنند. وقتی این تغییرات با روانپویشی کوتاهمدت ترکیب شود، اثر درمانی به شکل پایدارتر و عمیقتر نمایان میشود.
نورورآناتومی، شاخهای از علوم اعصاب است که ساختار و سازمان مغز و سیستم عصبی را مطالعه میکند و به ما نشان میدهد که چگونه شبکههای عصبی پیچیده مسئول پردازش هیجانات، حافظه، تصمیمگیری و خودآگاهی هستند. از سوی دیگر، مبانی فلسفی ذهن، پرسشهای بنیادینی درباره ماهیت آگاهی، خودآگاهی و رابطه ذهن با مغز مطرح میکنند؛ آیا ذهن صرفا محصول فعالیتهای عصبی است یا فراتر از آن وجود دارد؟
ترکیب این دو حوزه، یعنی نورورآناتومی و فلسفه ذهن، به ما این امکان را میدهد که روانکاوی و عصبروانکاوی را نه تنها بهصورت بالینی بلکه بهصورت نظری و فلسفی درک کنیم. برای مثال، شناخت دقیق مسیرهای عصبی در قشر پیشپیشانی و کمربندی قدامی میتواند توضیح دهد که چرا انسانها قادر به تجربه عواطف پیچیدهای مانند شرم، عذاب وجدان و امید هستند، در حالی که بسیاری از حیوانات چنین ظرفیتهای ذهنی را ندارند. این دیدگاه چندبعدی، پایهای علمی و فلسفی برای توسعه درمانهای روانپویشی و کاربرد نوروساینس در بالین فراهم میکند و مرز بین علوم اعصاب، روانکاوی و فلسفه ذهن را به شکلی هماهنگ پیوند میزند.
مطالعه بیشتر:
Stanford Encyclopedia of Philosophy – Philosophy of Mind
زندگی امروز با سرعت بالا، فشارهای شغلی و اجتماعی و دسترسی مداوم به فناوری، سبک زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است. عادات روزمره مانند تغذیه ناسالم، کمخوابی، استفاده بیش از حد از گوشی و شبکههای اجتماعی، کمتحرکی یا ورزش نکردن، مستقیماً بر عملکرد مغز اثر میگذارند. پژوهشها نشان میدهند که کمخوابی باعث کاهش توان حافظه و تمرکز میشود، تغذیه نامناسب باعث ضعف سیناپسها و اختلال انتقال عصبی میگردد و فعالیت بدنی کم، تولید فاکتور رشد عصبی (BDNF) را کاهش میدهد؛ همهی اینها مغز را در وضعیت «پرتوانی پایین» قرار میدهد (Harvard Health, 2023؛ Walker, 2019).
کاهش حافظه کاری (Working Memory): پژوهشها نشان میدهد استفاده مکرر از شبکههای اجتماعی باعث کاهش ظرفیت حافظه کاری میشود؛ یعنی مغز در نگهداری موقت اطلاعات و تصمیمگیری ضعیفتر عمل میکند.
کاهش تمرکز پایدار (Sustained Attention): نوتیفیکیشنها و سوئیچ مداوم بین اپها مغز را به «چندوظیفگی اجباری» عادت میدهند و این باعث افت تمرکز مداوم میشود.
افزایش اضطراب و دوپامین کوتاهمدت: هر لایک یا پیام باعث ترشح دوپامین میشود، اما این پاداش سریع، چرخهای از اعتیاد ذهنی ایجاد میکند که تمرکز بلندمدت را مختل میکند.
خواب نامنظم: نور آبی صفحهها و درگیری ذهنی پیش از خواب، باعث کاهش کیفیت خواب و در نتیجه ضعف در تثبیت حافظه میشود.
یافتهی علمی: پژوهشی در مجله Frontiers in Psychology (2024) نشان داد کاربرانی که بیش از ۳ ساعت در روز در شبکههای اجتماعی فعال هستند، در تستهای تمرکز و حافظه عملکرد پایینتری دارند.
اضطراب مزمن باعث افزایش هورمون کورتیزول در مغز میشود. این هورمون در بلندمدت میتواند به بخشهایی از مغز مانند هیپوکامپ (مرکز اصلی حافظه) آسیب برساند.
نتیجه؟ فراموشی، کاهش تمرکز، و ناتوانی در تصمیمگیری دقیق.
یافتهی نوروساینس: مطالعات fMRI نشان دادهاند که اضطراب شدید باعث کاهش فعالیت در قشر پیشپیشانی (Prefrontal Cortex) و افزایش فعالیت آمیگدالا میشود — یعنی مغز بیشتر در حالت بقاست تا یادگیری.
1. بازسازی ساختارهای مغزی پس از آسیب با ترکیب روانکاوی و نوروپلاستیسیتی
مطالعهای در مرکز مطالعات بالینی عصبروانکاوی ادیت لافر نشان داد که ترکیب رواندرمانی روانکاوانه با نوروپلاستیسیتی میتواند به بازسازی ساختارهای مغزی آسیبدیده کمک کند. در این مطالعه، نیمی از بیماران پس از آسیب مغزی با استفاده از این رویکرد، به سازگاری بازسازیشدهای دست یافتند.
2. نظریه ساختارگرایی نوروفنومنولوژیک و نقش زمینه محاسباتی
تحقیقی جدید نشان داده است که برای درک محتوای تجربیات آگاهانه، تنها تطابق ساختاری بین ساختارهای مغزی و تجربیات ذهنی کافی نیست. بلکه زمینه محاسباتی که این ساختارها در آن فعال میشوند، نقش حیاتی در تعیین محتوای تجربیات آگاهانه دارد. این یافتهها میتوانند به درک بهتری از نحوه عملکرد ذهن و مغز کمک کنند.
3. نقش ایمنی در تنظیم هیجانات و پردازشهای ذهنی
مطالعات اخیر نشان دادهاند که احساس ایمنی میتواند به تنظیم هیجانات و پردازشهای ذهنی کمک کند. این یافتهها میتوانند به توسعه روشهای درمانی جدیدی در روانپویشی و عصبروانکاوی منجر شوند.
نوروپلاستیسیتی به توانایی مغز در تغییر و بازسازی ساختار و عملکرد خود در پاسخ به تجربهها، یادگیری، آسیبها یا مداخلات درمانی گفته میشود. این فرآیند شامل ایجاد سیناپسهای جدید، تقویت مسیرهای عصبی موجود و بازسازی شبکههای مغزی است و پایهای علمی برای توضیح این است که چرا درمانهای روانپویشی و عصبروانکاوی میتوانند تغییرات واقعی و پایدار در ذهن و مغز ایجاد کنند.
نکته مهم: نوروپلاستیسیتی اساس علمی پیوند بین روانپویشی، عصبروانکاوی و نوروساینس است و نشان میدهد که تغییرات ذهنی ناشی از رواندرمانی، صرفاً مفهومی نیستند بلکه در سطح نورونی نیز قابل مشاهده و اندازهگیری هستند.
عصبروانکاوی، شاخهای نوآورانه است که با تلفیق روانپویشی کوتاهمدت و نوروساینس، ارتباط میان ذهن، هیجانات و ساختار مغز را به شکل علمی بررسی میکند. این رویکرد نشان میدهد که درمانهای روانپویشی صرفاً فرآیند روانی نیستند، بلکه میتوانند تغییرات قابل اندازهگیری در مدارهای عصبی مغز ایجاد کنند و مسیرهای عصبی مرتبط با هیجانات پیچیده انسان مانند خشم، عذاب وجدان، غم، اضطراب و انگیزش جنسی را بازسازی و تنظیم نمایند.
مطالعات نوروساینس و ابزارهایی مانند fMRI و EEG امکان مشاهده فعال شدن بخشهای مختلف مغز در لحظات پردازش هیجانات را فراهم میکنند و نشان میدهند که ترکیب درمان روانپویشی با دانش عصبروانکاوی میتواند اثربخشی درمان را افزایش دهد و مسیرهای عصبی را هدفمند تغییر دهد. علاوه بر این، پژوهشها ثابت کردهاند که برخی نواحی مغزی مانند آمیگدالا، هیپوتالاموس، قشر پیشپیشانی داخلی و کمربندی قدامی نقش کلیدی در تجربه هیجانات انسانی دارند و تفاوت انسان با حیوانات در ظرفیتهایی مانند خودآگاهی و عذاب وجدان به دلیل همین ساختارهاست (Damasio, 2018؛ سابینی، ۱۴۰۰).
عصبروانکاوی به درمانگران و پژوهشگران این امکان را میدهد که رویکرد درمانی خود را بر اساس شواهد عصبی بهینه کنند، اثرات درمان را به شکل علمی بسنجند و فهم عمیقتری از ذهن و مغز مراجع پیدا کنند. در این مسیر، دپارتمان عصبروانکاوی مانوشان با مدیریت دکتر غلامرضا بندلی، متخصص علوم اعصاب شناختی و نظارت دکتر داود معنویپور، محیطی آکادمیک و ترمیک برای آموزش و پژوهش فراهم کرده است تا دانشجویان و درمانگران بتوانند مهارتهای بالینی خود را با بینش علمی و نوروساینتیفی افزایش دهند.
برای ثبتنام در دورههای آموزشی دپارتمان عصبروانکاوی مانوشان و یا دپارتمان روانپویشی کوتاهمدت D-ISTDP که تنها انستیتوی آموزش distdp در ایران میباشد، کافی است به منوی دپارتمانهای تخصصی در وبسایت رسمی مانوشان مراجعه کنید، دپارتمان مربوطه را انتخاب و فرم ثبتنام آنلاین آن را تکمیل نمایید.
دورهها به صورت ترمیک برگزار میشوند و شامل بخشهای نظری، عملی و پژوهشی هستند. پس از ثبتنام، تیم دپارتمان با شما تماس میگیرد تا اطلاعات تکمیلی در مورد زمانبندی کلاسها، دسترسی به منابع علمی و برنامههای پژوهشی ارائه شود. این مسیر ثبتنام ساده، سریع و کاملا شفاف است تا علاقهمندان بتوانند به راحتی در این دورههای پیشرفته شرکت کنند.
ثبتنام در دپارتمان عصبروانکاوی مانوشان و یا ثبتنام در انستیتو روانپویشی دکتر معنویپور در سه ترم بهار، پاییز و زمستان دانشجو میپذیرد.